دویدن با ذهن

کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان می‎دهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست می‎دارم می‎نویسم

دویدن با ذهن

کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان می‎دهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست می‎دارم می‎نویسم

چاپ های سه بُعدی

اگر شهردار شهری بودم، تصویرهایی را چاپِ سه بعدی می گرفتم و در زمان ها و مکان های مختلف، در خیابان ها و پیاده رو ها و سر چهارراه های اصلی و بعضی وقت ها جلوی خانه ی یک نفر از اهالی، آن چاپ ها را جلوی چشمِ همه می کاشتم. مثلا اولِ صبح، وقتی مردمم دارند می روند سرِ کار یا کلاس یا هر چیزی، این را:

 

و عصر، یا سرِ شب وقتی از کار یا کلاسِ درس یا هر چیزی برگشتند و تو را ندیده بودند، که فهمیدند تو را دیگر هیچ وقت نخواهند دید، این را:

 

و شب، برای آنهایی که همیشه رویاها خواب هاشان را می دزدند، این:


 

و وقتی کسی از مردمم مُرد، جلوی درِ خانه اش، این یکی را:


 

چاپِ سه بعدی می گیرم و توی چشمِ مردمم می کارم.

...............................................................................

پ ن: در ستایشِ چشم.  در ستایشِ چاپ های سه بعدی دنیا. در سنایشِ آلن دلون. در ستایشِ "یک سامورایی". در ستایشِ تنهایی.

 

نظرات 12 + ارسال نظر
بندباز پنج‌شنبه 17 تیر 1395 ساعت 17:24 http://dbandbaz.blogfa.com/

نه ، نگرفتم. یعنی چی؟!

شاید نباید توضیح بدم مرجان، اما بذار بگم که این تصویرهایی که می گی رو(مردم عادی، لحظه های عادی) گمون نمی کنم مردم "ببینن". یعنی درست ببیننش. یعنی تو می گی می بیننش؟ من فک نمی کنم. پس چیزی که می خوای دیده بشه، باید طوری ارائه بشه که مخاطب بتونه اون رو ببینه(باز شد همون جمله ی قبلی ).
اوکی؟

میله بدون پرچم شنبه 12 تیر 1395 ساعت 16:19

سلام
گفتم که بدونی: اگر من در شورای اون شهر باشم از الان یک رای داری

زنده باد میله. زنده باد.
بعضی وقتا "وزن"ِ رای مهمه میله جان. حتی مهمتر از تعدادش. خلاصه اینکه "ما مخلصیم آقا".

بندباز سه‌شنبه 8 تیر 1395 ساعت 12:40 http://dbandbaz.blogfa.com/

همینطوری و صرفا جهت مخالفت اعلام می کنم که ترجیح می دم عکس هایی از مردم عادی و لحظه های عادی شون روی در و دیوار شهر انداخت چیزی شبیه سینما پارادیزو تا یک بار هم که شده بجای کف و سوت زدن برای قهرمانان فیلم، برای خودمان و این همه زوری که توی زندگی زده ایم،کف و سوت بزنیم!

مرجان، راجع به کف و سوت زدن واسه این همه جونی که تو این زندگی می کنیم، احتمالا باهات موافقم، اما من نخواستم واسه قهرمان فیلم ها کف بزنیما!!! هرچند که از قبل اعلام کردی "همین جوری و از سرِ مخالفت" اینو گفتی
+ یه قضیه ی دیگه هم هست: اگه می خوای کسی چیزی رو حتما ببینه، حتما حواست باشه طوری ارائه ش کنی که طرف اون رو "بتونه" ببینه. گرفتی؟

سامورایی شنبه 5 تیر 1395 ساعت 12:31

بهتر از این چیزی نمیشد گذاشت برای مردم یک شهر!

مخلصِ ساموراییِ عزیز

سحر پنج‌شنبه 3 تیر 1395 ساعت 22:09

به جز " سامورایى " سه بعدى هاى چه فیلم هاى دیگه اى رو مى ذاشتى، مجید؟!

یه چیزهایى رو انتخاب کن که هنرپیشه هاى زن خوشگل داشته باشه لطفا!

یعنى انقدر چیپ ام من!
خب چى کار کنم، دلون هم خوش تیپه دیگه!


الان و تو این لحظه، اولین چیزی که به ذهنم می رسه، صحنه هایی از فیلمِ باشگاهِ مشت زنیِ فینچره، و چاپ کردن صحنه هایی از "هلنا بوهم کارتر"ِ عزیز
تا از نگاه هر کی، کی خوشگل باشه سحر و کی نه ، اما این خانومه تو اون فیلم بدجور به دلِ من نشسته همیشه

دل آرام پنج‌شنبه 3 تیر 1395 ساعت 15:20 http://delaram.mihanblog.com

راستی
آلن دلو با تنهایی پر ابهت خودش هست که دیده میشه ...

یه جور خاصی تنهایی خالص خود رو به نمایش میذاره توی فیلم هاش ...

تمام نکته، همین تنهاییه دل آرام....

دل آرام پنج‌شنبه 3 تیر 1395 ساعت 15:18 http://delaram.mihanblog.com

چاپ سه بعدی ! ایده جالبی داری عمو مجید


حتی اگر کسی فیلم بین نباشد ، محال است که آلن دلو عزیز را نشناسد..
بخصوص کسی که مثل دل آرام عاشق فیلم های جنایی و یا اکشن باشد ...

ایده ها و آروزها
یه دفعه یادِ "آرزوهای بزرگ" افتادم.
لطف داری دل آرام خانم. ممنون.

leyli سه‌شنبه 1 تیر 1395 ساعت 06:18 http://garmayemahedey.blogfa.com

چقده طرح و برنامه هم داریا...

بعله... ما اینیم. اگه خدا قبول کنه

شبنمکده دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت 09:30 http://www.mhabaei.blogfa.com

درود
شانس آورده ای که من مستم

درود بر شما....
فک کنم نگرفتم منظورتون رو

اسماعیل بابایی یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت 07:59 http://fala.blogsky.com

درود مجید جان!
خیلی این فیلم رو دوست دارم و الحق که نگاه آلن دلون خیلی مهمه تو این فیلم.
جدی جدی کاش شهردار بودی..!

قربونِ تو اسماعیل جان. دِلون، توی کارهاش، از تمام توانایی های صورتش استفاده می کنه، به خصوص چشم هاش. سخته آدم بخواد اون چشم های نافذ رو درست به کار بگیره. داشتن همچین پتانسیلی،مثلِ کار کردن با تیغ جراحیه یه جورایی. همینه که یه نفر میشه "آلن دلون".

نامه های یک سارا شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 18:03 http://saranegar.blogfa.com/

بیا شهردار یک شهرشو و در ستایش ادمها..در ستایش چشمها
از تصاویر چاپ سه بعدی بگیر

ممنونم.
چشم ها که....

من جمعه 28 خرداد 1395 ساعت 19:31 http://taccuino.blogsky.com

من و سامورایی رابطه مون خیلی خصوصیه...اصلادوست ندارم با مردم شهر اینجوری تقصیمش کنم اونم سه بعدی!!! خسیسم..

"من"، تو این خساستت، یه جور خودخواهی هست که اتفاقا راجع منم صدق می کنه. من می خوام همه چیزی رو که من می خوام ببیننش، و خوب ببیننش و اونطوری که من می خوام، و تو نمی خوای هیچ کسی ببیندش. این دو تا قضیه تو حالت حدی، احتمالا به هم خیلی نزدیک میشن "من". شاید حالت های مختلفه دوست داشتنه زیاده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد