دویدن با ذهن

کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان می‎دهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست می‎دارم می‎نویسم

دویدن با ذهن

کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان می‎دهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست می‎دارم می‎نویسم

بال هایِ شنلِ بانوی برفی

امروز، همه ی این شهر

یک بار را، چشم در این  آسمان گُم کرده اند.

انگار  ابرهایِ ساکنِ غلیظ را

مثلِ جوشانده و تلخابه ای

به خوردِ آسمان داده اند.

امشب

تمام زندگان و مردگانِ این شهر

خواب یا رویای برف خواهند دید.

.............................................................................................

1- بانویِ برفی، شاید شما را یادِ "رویاهای کوروساوا" بیندازد؛ چه بهتر.

2-عنوان فرعی این پست این است: سفیدیِ قرص های خواب.


نظرات 3 + ارسال نظر
سامورایی یکشنبه 21 آذر 1395 ساعت 11:19 http://samuraii84.persianblog.ir/

خواب یا رؤیای برف دیدن هم قشنگه و چه بهتر وقتی صبح از خواب بیدار میشن خودِ برف رو هم ببینن. من که عاشقشم

سحر جمعه 12 آذر 1395 ساعت 15:16

بانوی برفی منو به یاد کوبایاشی انداخت، مجید

اما راستشو بخوای کوروساوا رو بیشتر از کوبایاشی دوست دارم.
شعر تو هم خیلی خوبه، با همین عنوان اصلی!

اوهوم. چه جای خوبی رفت فکرت. کوبایاشی محشره. با اون "کویدان"ِ لامصبش.
اجازه می دی من بین این دو تا حضرت دست به انتخاب نزنم ؟!!
ممنون. خوشحالم که دوستش داشتی.

اسماعیل بابایی جمعه 5 آذر 1395 ساعت 07:27 http://fala.blogsky.com

به نظرم بخش اول و دوم زیاد به هم نمی خوره؛« تلخابه ای به خورد آسمان داده اند» حسی از تلخی ایجاد می کنه که با «رویای برف» نمی خونه. عنوان هم به تلخی نظر نداره.
البته این برداشت من بود رفیق.

تلخابه، برای به خواب رفتنه یا یه جور رویا دیدن. همون طور که "رویاهای کوروساوا" رو دیدی، زنِ برفی، شخصیت رو اغوا می کنه که خواب بره(یا شاید رویا ببینه)..اما اگه این اتفاق بیفته چی میشه؟
این متن، دعوت می کنه به تنیدن رویا و بیداری-خواب و مرگ در هم. در قید مزه ها نبود.
اما خب، هر نگاهی، یه جور میبینه.
البته،البته، این شعر از نظرِ ساختار، و شعر بودن، زیاد قابلِ دفاع نیست. چون قوی نیست اصلا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد