دویدن با ذهن

کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان می‎دهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست می‎دارم می‎نویسم

دویدن با ذهن

کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان می‎دهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست می‎دارم می‎نویسم

زن در ریگِ روان


رمانِ "زن در ریگِ روان"، نوشته ی "کوبو آبه"، داستانِ معلمی از طبقه ی متوسط جامعه است، که برای کشفِ گونه ی جدیدی از یک حشره و نهادنِ نامِ خویش بر آن(با سودایِ  معروف و جاودانه شدن)، راهی سفری به صحراهای شنی می شود. برای گذراندنِ شب، از اهالی دهکده کمک می طلبد و آن ها  او را به خانه ی زنی راهنمایی می کنند که در ته گودالی شنی قرار دارد. به زودی، مرد متوجه می شود که دهاتی ها(آن طور که خودش آن ها را خطاب می کند) به عمد او را به آن خانه برده اند؛ خانه ای در ریگ های روان، که به نظر می رسد اصلا امکان فرار از آن وجود ندارد.  داستان از روایه ی دید سوم شخص  دانای کل، در سی و یک فصلِ شماره گذاری شده ی بدونِ نام روایت می شود. با زبانی نکته سنج، دقیق و گزنده، با توصیف هایی بدیع و تاثیر گذار، به ویژه از شن و هرآنچه به آن مربوط است.

ساختار معمایی قوی، با تعلیق و کشش های کاملا به جا و جذاب، طرح و پروراندنِ مسائل بنیادیِ آدمی( و هستیِ او) در بافت یک روایت(بی آنکه جنبه ی فلسفی، بر ادبیَتِ اثر و زیبایی شناسی آن غالب شود)، و خلق فضایی به شدت کافکایی، "زن در ریگ روان" را اثری مهم و قابل توجه در ادبیات ژاپن و جهان کرده است، رمانی که می توان آن را در قد و قواره ی جهانی و بین المللی دید.

 به طورِ خاص، با تولد داستان های کافکا در جهان ادبیات داستانی، نوعی از فضا، و شرایطِ غریب و دلهره آور و گیج کننده به خوانندگان عرضه شد، که امروزه این دست شرایط و فضاها را در اصطلاح "کافکایی" می نامند.  "زن در ریگِ روان" حتما یکی از موفق ترین رمان ها در خلق موقعیت های "کافکایی" است. از شخصیتی منزوی و خاص(و به نوعی در حاشیه ی اجتماع) به عنوان شخصیت اصلی داستان گرفته، تا خلق دهکده ای غریب و شگفت، که به نحوی شوکه اور، شخصیت در آن گرفتار می شود. از این ها مهم تر، احساس عذابی است که شخصیت داستان "آبه"(و همین طور شخصیت های کافکا) متحمل می شوند: از اینکه اساسا از خود ان سوال مشهور "چرا من؟" را می پرسند. آنها، احساس می کنند کفاره ی گناهی را می دهند، که نمی دانند چیست. 

با این حال و علی رغم تمام شباهت ها و وامداری ها، تفاوت بسیار عمده ای بین "زن در ریگِ رون" و کارهای کافکا مثلا "مسخ" یا "قصر" وجود دارد. آن هم عزیمتِ ذهنیِ شخصیت داستانِ آبه، از نگاه و دیدگاهی جزئی نگر ، به دیدی کُلی تر و مسامحه گر، به زندگی و آدم های زندگی قبلی اش است. همان طور که در متن داستان، جایی می گوید فهیمد که تا حالا به دانه های شن نگاه می کرده، و حالا به "شن"، و باز به احتمال قریب به یقین، به عنوان یک کل. یا به کلیتِ شن. همین یک تفاوت عمده، کافی است تا خواننده ای مانند من را مجاب کند که حرکتی کنم و خوانشی دقیق تر از "زن در یگ روان" داشته باشم.

..................................................................................................

پ ن: دوستِ عزیزی، از علاقه و اشتیقا من برای خواندن این رمان باخبر شد، و کتاب را به من هدیه داد: سخاوتمندانه و با صمیمیتی روشن. ازش ممنونم.


مشخصاتی کتابی که من خواندم:

زن در ریگِ روان

کوبو آبه

ترجمه ی مهدی غبرایی

انتشارات نیلوفر_ چاپ ششم تابستانِ 95 


نظرات 8 + ارسال نظر
مهرداد چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 13:28 http://ketabnameh.blogsky.com

سلام
مجید جان تو خوبی؟
اینجا هم بیا . ما دلمون برا نوشته هات تنگ میشه.

سحر دوشنبه 28 خرداد 1397 ساعت 22:29

من اصلا از این نویسنده چیزی نخوانده ام، اساسا ادبیات ژاپن را خوب نمی شناسم ... اما تصادفا در جلسۀ نقد و بررسی اش با حضور مترجم بودم .... جالب بود!

امیدوارم بخونیش و بهمون بگی نظرا راجع بهش چیه.
یا هر کاری که از ادبیات ژاپن خوندی. مخصوصا به تو کارای "کاواباتا" و "آکوتاگاوا" رو پیشنهاد می دم.
البته بعد از این کار، که به نظرم عالیه.

اسماعیل بابایی پنج‌شنبه 24 خرداد 1397 ساعت 11:35 http://www.fala.blogsky.com

سلام!
دوستان و همراهان فرهیخته
خوشحال خواهیم شد که در طرح "هر دو هفته یک کتاب" شرکت کنید تا در کنار یکدیگر کتاب بخوانیم و از نظراتِ هم بهره مند شویم و بر دانش و آگاهی مان بیفزاییم.

++ جزئیات طرح:

٭هر دو هفته یک کتاب خوانده می شود و در انتها نظرات خوانندگان درباره ی آن به اشتراک گذاشته می شود.

٭ ترکیب کتاب ها به طور عمده به ادبیات داستانی می پردازد؛ رمان و مجموعه داستان های کوتاه از ادبیات ایران و جهان.

٭ در مراحل نخست، کتاب ها از پیش انتخاب شده اند و در مراحل بعد، نظرات دوستان در انتخاب عنوان های کتاب ها لحاظ خواهد شد.

بدیهی ست که در همه حال، نظرات همراهان فرهیخته را پذیرا خواهیم بود و در ادامه، از آن ها استفاده خواهیم کرد.

٭ شروع این طرح با معرفی نخستین کتاب، از روزیکشنبه سوم تیرماه خواهد بود.

٭ کتاب های تیرماه به ترتیب "اعتماد" (آریل دورفمن) و"سمفونی مردگان" (عباس معروفی) می باشند.


++ پی نوشت ها:

٭ در صورت تداوم این طرح، امکان پرداختن به دیگر حوزه های ادبی نیز فراهم خواهد بود.

٭ بازه ی زمانی دو هفته از آن رو انتخاب شده است تا امکان مطالعه برای همه ی دوستان فراهم باشد.

٭ بدیهی ست که ممکن است کتاب در نظر گرفته شده پیش تر توسط برخی از دوستان مطالعه شده باشد؛ در هرحال، نظرات این دوستان در پایان دوهفته، مورد استفاده قرار خواهد گرفت.

٭ هدف از این طرح، گسترش فرهنگ مطالعه است و الزامی برای نظر دادن درباره ی کتاب مورد نظر نیست.

٭ در صورتی که درباره ی این طرح نظری شخصی دارید، لطفا نظر خود را با عنوان "خصوصی" در بخش نظرات بیاورید. در غیر این صورت، نظر عمومی تلقی شده و در معرض دید همه ی مخاطبان قرار خواهد گرفت.



++ راه های ارتباطی:

برای این طرح، یک وبلاگ اختصاصی با عنوان "هر دو هفته یک کتاب" به آدرس زیر در نظر گرفته شده است:

http://2book.blogfa.com

علاوه بر این وبلاگ، در صورت نیاز می توانید از راه های زیر درباره ی این طرح تبادل نظر کنید:

ایمیل: ismaeil.babaei@gmail.com

تلگرام: Ebabaei@

لطفا با به اشتراک گذاری این پیام، در گسترش این طرح همیاری کنید.
پیشاپیش از همراهی همه ی دوستان سپاسگزارم.


#هردوهفته_یک_کتاب

ممنونم که قابل دونستی و دعوتم کردی.
امیدوارم در کنار هم، یادداشت های خوبی بخونیم و بنویسیم.

بندباز یکشنبه 20 خرداد 1397 ساعت 22:26 http://dbandbaz.blogfa.com/

خیلی دوست داشتم این داستان رو. نفس گیر بود و مدام منتظر بودم ببینم چطور داستان به پایان می رسه.

اوهوم
من هم خیلی دوستش داشتم. و دوست دارم باز هم از این نویسنده بخونم.

مدادسیاه پنج‌شنبه 17 خرداد 1397 ساعت 00:11

این داستان یکی از تامل بر انگیز ترین و به یادماندی ترین آثاری است که در سال های اخیر خوانده ام.
فضای داستان همانطور که گفته ای کافکایی است اما جهان بینی آن آلبر کامویی است.

نظرِ مداد عزیز، راجع به جهان و بینی و فضای دوستان، برای ما بسیار قابلِ توجهه. و صائب تر از نظرِ خودمون.
باهات در مورد اهمیت و قدرت اثر موافقم.

میله بدون پرچم یکشنبه 13 خرداد 1397 ساعت 15:17

سلام
تقریباً می‌توانم بگویم یکی از اولین رمان‌هایی بود که حسابی من را به فکر انداخت... واقعاً فضای بسیار عجیب و قابل تاملی ساخته است.

بله دقیقا
در جواب کامنت مداد عزیز، صحبت ازهمین بود.

سامورایی شنبه 12 خرداد 1397 ساعت 12:38

ریگ روانِ استیو تولتز رو فعلن توی برنامه دارم و بعدش میرسم به زن در ریگ روان
مطمعنن کتاب خوبیه

اینم یه شیوه ست دیگه

اسماعیل بابایی دوشنبه 7 خرداد 1397 ساعت 00:02 http://www.fala.blogsky.com

دوست دارم این رمان رو بخونم مجید؛ ممنونم بابت معرفی.
امیدوارم خودت هم خوب باشی.

مدتیه که زیاد به اینکه خوبم یا نه توجه نمی کنم. شاید چون اینطوری برام بهتره... . بگذریم. هنوز زنده ایم.
بخون و حتما نظرت رو برامون بنویس.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد