کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان میدهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست میدارم مینویسم
کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان میدهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست میدارم مینویسم
سگی
با چشم های کم سویش
به من خیره شده بود؛
یک عصر زمستانی
لحظه خوبیه
یا بگو "خیره شده بود" یا "به من...". این ترکیب درست نیست. ببخشید میگم
اتفاقا منتظر بودم نظر تو رو بشنوم تا ببینم زهره درست میگه یا من.
مطمئن بودم به دستور فارسی، مسلطی.
کار خیلی خوبی کردی گفتی رفیق. ممنون. درستش می کنم.
زیبا...
مچکرم
سگی با چشمهای کم سویش...خیره مانده بود به یک عصر زمستانی....
شاید......... شاید.........در انتظار بهار...
سگ ها، با چشم هاشون حرف می زنن. با چشم هاشون هم ناله می کنن.... شاید با چشم هاشون، راز فصل ها رو می فهمن..شاید
پای سگ بوسیدمجنون.خلق گفتنداین چه بود؟
گفت این سگ روزگاری کوی لیلی رفته بود
خوشحالم از آشنایی باهات، کتایون جان.
+ من تو داستانِ اصحاب کهف، خرابِ اون سگه هستم... که شاید اسمش "کیمیتریو" باشه.
این ادرس وبلاگمه البته شما اونجا تاحالا نیومدین یه مدتی بود بلگفا خراب شده بود خاطرتون باشه یه وبلاگ داشتم به اسم یک زن ژورنالیسم نویس ساده اما خب بعد برگشتم وبلاگ قبلیم توی بلگفا هرووقت اسم اقای موراکامی میاد یاداستانی از ایشون میخونم یاد شما میوفتم
البته ادرس این وبلاگم روبرای شما گذاشته بودم...
بله بله! یادمه... و یه دفعه غیبتون زد.. و منم فراموش کردم که به آدرسی که گذاشتید سر بزنم.
در هر صورت، خوشحالم که بازم می نویسید و اینجا رو هم می خونید..
خیلی وقت بود اینجا نیومده بودم:
از دو حالت خارج نیست:
یا رو هوش من حساب کردید که بشناسمتون یا حافظه م... اولی رو که مطمئنم جواب نمیده، دومی هم ظاهرا الان جواب نمیده....
اما در هر صورت، این خوشحال کننده ست که به نفر بعد مدت ها، ترجیح بده خطی خطی های آدمو بخونه.
احتمالن میخواسته بخوردت!
نمیدونم این دقیقا هایکو بود یا نه ولی هایکو رو دوس ندارم مجید. شاید چون از یه فرهنگ دیگه وارد ادبیات ما شده. مثلا هایکوهای ژاپنی معنی خاصی میدن. البته شاید ترجمه کردنشون هم اشتباه باشه اما ادبیات فارسی به نظرم باید تجربههاشو توی اون قالبهایی انجام بده که بیشتر به فرهنگ و ادبیات و سلیقمون میخوره.
بحثی که مطرح کردی سامورایی، سرِ درازی داره. مدت ها، من و چند تا از دوستام، سر این قضیه بحث کردیم که اساسا یه ایرانی یا یه فارسی زبون، درست هست که هایکو بگه؟ و اینکه میشه اصلا به شعرش هایکو بگیم یا نه...
از این شعر بکذر، چون خودم هم ایراد زیادی بهش وارد می دونم، اما خلاصه بهت بگم، که من جز اون گروهی بودم که معتقد بودم و هستم که یه ایرانی هم می تونه هایکو بگه. حالا شرایط و این قضایاش بماند..اگه فرصت شد، تو یه پست این قضیه رو نی نویسم، تا دوستان هم نظرشون رو بگن.
مرسی از نظرِ خوبت، رفیق جان
هایکو معمولا یه جور حس زمان حال رو داره. حالا این فعل گذشته که اینجاست،( اونم از نوع ماضی بعید) یه کم نامانوسه. احتمالا باید به ما حس اینکه در حال، لحظه ای از گذشته به یاد اومده رو بده ولی انگار خیلی موفق نیست..
حرف شما درسته، می خواسته (و باید هم این کار رو می کرده) اون ماضی بعید رو، حی و حاضر کنه.
خودم هم موافقم که موفق نیست.
مرسی که اشکالت رو وارد کردی جنابِ "من".
مچکرم
+ ببخشید مجید جانم
یکم دوستش نداشتم
عذرخواهی چرا دختر خوب؟ فرزندم؟
همه ی دنیا آزادن که این نوشته ها رو دوس نداشته باشن. منم باید قبول کنم و قبول هم می کنم :))
همیشه نظرت رو رُک و راحت بگو، لطفا.
پیدات نیست مجید جان...
گرفتار و شلوغم مهران جان...
از امروز، تا یه چند روز وقت آزادم بیشتره خوشبختانه.
باید بیام و بخونمت سریعا
خیره ام شده بود معنی نداره که
باهات موافق نیستم زهره خانم.
به نظرم ترکیب درستیه. البته شاید اشتباه کنم.
استقبال می کنم از نظر مخالفت. و البته نظر و استدلال مشابه شما از بقیه دوستان