کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان میدهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست میدارم مینویسم
کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان میدهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست میدارم مینویسم
این جهان شبنمی
شاید شبنمی باشد
و هنوز
و هنوز
(کوبایاشی ایسّا)
چقدر غمگین میسرایی, دلمون گرفت بابا
.
در شب کوچ من دلهره ی ویرانیست....
گوش کن...
وزشِ ظلمت را می شنوی؟؟
در شب اکنون چیزی می گذرد
ماه، سرخست و مشوش
و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است
ابر ها، همچون انبوه عزاداران
لحظه ی باریدن را گویی منتظرند
لحظه ای
و پس از آن، هیچ
پشت این پنجره شب دارد می لرزد
و زمین دارد
باز می ماند از چرخش
پشت این پنجره یک نا معلوم
نگران من و توست
باد ما را خواهد برد
باد مارا خواهد برد
منم انگار خیلی عجول و انتقاد ناپذیرم....
آه این خیلی بده ببخشید... باید انعطافپذیر تر باشم.
بگذریم :)
خیلی ممنون...
ولی من اینطور نوشتن رو دوست دارم.
اون متن اصلا نفی کننده ی امثالِ نوشته ی تو نیست. اتفاقا نوشته های تو اون ویژگی ها رو داره.
انگار من حرفم رو خیلی بد زدم.
عذر. اون نوشته رو ندیده بگیرش اصلا.
چند تا از هایکوهاشو بیشتر نخوندم، اما می دونم چه آدم تاثیرگذاری در اون فرهنگ بوده ... انتخاب تو هم خیلی خوب بود، مجید
بله، ایسا، بین غول های هایکو، یکه ست. کارش بیش از حد درسته سحر جان :).
نوشِ جان. خوشحالم انتخاب رو پسندیدی.
انتخاب خوبی بود :)
عاشق هایکو ام :)
ممنونم.
هایکو دنیاییه.... عجیب قشنگ و بی رحم.
چه انتخابی..!
انگار داستان کوتاهیه که بقیه ش تو ذهن آدم امتداد پیدا می کنه.
چه نگاه قشنگی! آفرین. کیف کردم.