1)
"بو سون"، از بزرگانِ هایکوِ ژاپن، هشت سال پس از آنکه "ماتسوئو باشو"(پدرِ هایکو)، جهان را بدرود گفته بود، در سوگ او گفت:
""باشو ترکِ ما گفت
و از آن زمان
سال به پایان نرسیده است""
من، زمانی نوشته بودم:
""آن باد و آن برگ های پاییزی
در گوشِ تو خواندند:
«جهان را ترک گو»""
که البته، گفتن ندارد که این دو نوشته به هیچ وجه قابل مقایسه یا قیاس نیستند.
2)
در این شبِ پاییزی، بشنوید قطعه ی زیر را:
از ""Max Richter""
3)
خواننده ی خاموشِ عزیزی که برایم پیغام گذاشتی، مدتی ست که به ایمیلم دسترسی ندارم. لطفا"، اگر وبلاگی، صفحه ای، جایی برای نوشتن داری، برایم پیغام کن.
ممنونم.
یه کم گیج کننده اس وبلاگت. هایکوهات رو بگذار بازم
از چه نظر گیج کننده ست؟
ممنون میشم بیشتر توضیح بدی برام زهره.
جالب بود
زیبا بود، خسته نباشید
لذت بردم مجید جان...!
شعر و عکس و موسیقی؛ آن سِحری را که باید در خودشون دارند...
زنده باشی و پایدار رفیق!
عزیزی، اسماعیل جان..
خوشحالم که باز هم اینجا می بینمت.
فدایِ تو، رفیق.
همانطور که ،از ظرافت و بیداری حساسیت ...شوق و ادراک ...عمق و انسانیت...
:



"بو سون "چیزی کم ندارد...بلکه بسیاردارد...شما نیز هم ؛جناب مویدی
ممنون بابت "بشنوید"..بسی سپاس.
+تصویر پست ...
+هوم! ...
" آن باد و آن برگهای پاییزی
در گوشِ تو خواندند:
جهان را ترک گو"
.
.
.
"باد خزانی
مترسک را حرکتی داد
و گذشت."
""و آنگاه شبی پاییزی...""
ممنونم که وقت می ذارید. همین طور از حسنِ نظرتون به این نوشته ها.
+ "بشنوید" هم، نوشِ جان
موسیقی ِ انتخابی تون رو نوشیدیم لاجرعه !
بی اندازه سپاس ..
(این چنین بی محابا صدای خدا رو شِیر می کنین ، دست مریزاد)
نوش جان!
قابل نداشت.
خوشحالم که باش ارتباط گرفتید.