گفتنِ شعری کوتاه
برای شبی بلند؛
می خورم آخرین خرمالوی سال را
..............................................
پ.ن: به بهانه یلدا نوشته بودم، اما فرصت نشد اینجا بنویسم اش
بعدا نوشت: جناب درخت ابدی، تذکر دادند که وبلاگی به نام "سه هزار خرمالو و یکی هایکو" وجود دارد. که من خبر نداشتم. اما از وجود وبلاگ دیگری خبر داشتم که در انتخاب عنوان هم استفاده ای از آن بردم و فراموش کردم اینجا به آن ارجاع بدهم . آن هم وبلاگِ "دو خرمالو و سه هزار هایکو" هست.
چقدر خرمالوووووووووووووووووووو
سالِ دیگه بیا با هم بزنیم به بدن
به سلامتیِ سامورایی
مجید جان،
یلدات مبارک!
(با تاخییییر!!)
:))
یلدا بر تو هم مبارک....
اما تبریک من دیگه واقعا تاخیرش زیاده... خودت ببخش :)
خیلی درگیرم این مدت
اگه راست میگی پول من چندتومنیه؟
اگه راست میگی
یه اسکناس سه هزار تومنیه...
دیدی راس میگم؟
وبلاگی هست به اسم "سه هزار خرمالو و یکی هایکو". سعی نکن تنها بخوری
یادم رفته بود بگم. خوب شد که تذکرش رو دادی درخت جان. البته من فقط یه وبلاگ رو به این اسم می شناسم "دو خرمالو و سه هزار هایکو". نمی دونستم یکی هم دقیقا به این اسم هست.
سال بعد ایشالا خرمالوها رو نگه میدارم با هم بزنیم
گفتم خرمالو ها تموم شد نگو تو تا اخرین دونه اش رو خوردی
درست پیدا کردی، پرتغال فروش را
داد بیداد ..
آخرین خرمالوی سال را خوردین ؟ یعنی دیگر خرمالویی نخواهد بود ؟
تا سالِ دیگه، نه دیگه
دیر رسیدی دل آرام خانم
+ خیلی هایکو بود
+ مجید عزیز پس کوشی؟
قربونت .
بدجور شلوغ و گرفتارم مژگان جان.
تا فرصت کنم میام می خونم همه دوستان رو
زمستون سرد و غمناک خلاصه اومد...
زمستون خوبه مهران...