بشنوید، قطعه ی
را. که در یکی از لهجه های سرخپوست های بومی آمریکا، به معنی "ایستاده ی تنها"ست.
.......................................
این پست را در ذهن عزیزتان، به پست قبل پیوست کنید.
................................
عزیزان اگر همچنان موفق به دانلود آهنگ نشده اید، لطفا همین جا به نویسنده ی وبلاگ اطلاع بدهید. ممنون.
به دکترم گفتم دارم می روم. گفت از اینجا؟ به سینه ام اشاره کردم، آرام به تخته ی سینه ام زدم و گفتم نه از اینجا. از خودم. و در فکرِ این بودم که "می روم از خویش که درمان شوم...".گفتم در سرزمینی دوردست، یخ زده و رویایی، پیکر نیمه جانی هنوز و همیشه در حال رفتن است و مدام ازش خون می رود. مردی که رویای سرزمینی چون برف سپید و قشنگ، ماندن در خانه ی خودش، در خودش، در سینه ی خودش را برایش غیر ممکن کرد. و در آن راه های ناشناخته، آن چه که دست ها و پاهایش را شکست، سینه اش را شکافت و خونش را ریخت، تنها و تنها رویاهای خودش بود. از قلب تهی، از دستان تهی، رفتن و رفتن *. و شاید روزی برسد که آن مسافرِ بزرگ، تنها ردِ خونی باشد، بر روی برف**.
.............................................
* گرفته شده از بکت. آن مسافرِ بزرگ.
** گرفته شده از داستانی از مارکز؛ مردی با صد سال تنهایی.