دویدن با ذهن

کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان می‎دهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست می‎دارم می‎نویسم

دویدن با ذهن

کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان می‎دهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست می‎دارم می‎نویسم

از چیزهایی که نمی دانم.چیزهایی که هیچ وقت نخواهم فهمید

این روزها، چیزی در باد به سمتم می آید. چیزی که تنِ هوا را پاره می کند. بادها بعد از ما کجا می روند؟ کجا باید دنبال تکه های خودم بگردم؟





..........................................................................................

شاعر چینی، "دو فو" گفت: "باد // می گسلد از هم // کلبه ی کاه پوشم را."

نظرات 19 + ارسال نظر
اسماعیل بابایی پنج‌شنبه 29 بهمن 1394 ساعت 07:37 http://fala.blogsky.com

نقاشی های شرق دور رو دوست دارم، این شعر «دو فو»، من رو به فضای اون نقاشی ها پرت کرد!

من هم همینطور اسماعیل جان... خصوصا نقاشی های ساده شون که انگار با سیاه قلم کار شده. ساده و عمیقن.

بانویی در دوردست جمعه 23 بهمن 1394 ساعت 21:45

سلام متشکرم ..
ممنونم حتما تو اویلی فرصت سعی میکنم بخونمشون..
سپاس

سلام
خواهش میکنم. امیدوارم لذت ببرید.

کتى پنج‌شنبه 22 بهمن 1394 ساعت 02:02 http://www.reza-pirhayati.blogfa.com

ننگ ملى
دوست وهمکارنازى ها
زندانى سیاسى
منزوى و فحاش و عصبى
الگوى بى چون وچراى چارلزبوکوفسکى
درکل بدون داشتن ریشه هاى جنون وشیدایى نمى توان سلین رادوست داشت....

جناب قاضی، همه ی موارد مطروحه ی جناب دادستان رو قبول دارم...هیچ دفاعی ندارم.
+ عمو رضا، فک نمی کنم بشه جنونم رو انکار کنم. افسردگیم رو هم نمی تونم. به اضافه شیدایی... حدست درسته.
فک کنم اگه سلین زنده بود، رفیق خوبی می شدین واسه هم

بانویی در دوردست سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 01:09

سلام سلیقه که خوب من کتابخون حرفه ای نیستم ولی مدتیه خب چیزایی میخونم...همین اقای موراکامی خیلی دداستانهاشو خوندم انصافا حرف ندارن دختر صددرصددد دلخواه و سگ ان خانوم زیر زمین ودیگه یاددم نمیادددداقای چخوف هم دوست دارم ازش زیاد خونددم دداستانهای زیادیشو دوست داشتم مثل کالاسکه..و ..معمولا حافظم تویاد اوری اصلا خوب نیست...تقریبا اکثثر کتابهای کوندرا رو هم خوندم..خب قلمشونو خیلی دوست دارم..چندد دداستان کوتاه از غلامحسین ساعدی روهم خوندم خوشم اومد صادق هدایتم بعضی داستانهاشو نه همه مثه حاجیی مراد و ددودست ددداشتم بعضی داستانهای جلال روهم میپسندم مثثل جشن فرخنددده اهان داستانهای اسماعیل فصیح دوتاشو خوندم خیلی خوشم اومد تولدد و فرودگاه که محشر بود یه داستان خوندم از احمد محمود" باهم "خخیلی عالی بوددددد داستانهای مارکز روهم دوست دارم مثل من رویاهایم رامیفروشم صادق چوبک روهم خیلی وست ددارم البته ازش کم خخوندم اولین کاری خوندم نفتی بود محشر بوددد قلم بورخس روهم خیلی خوندددم اما خیلی واسم جذاب نبودده...داستان های چارلز بوکفسکی روانصافا دوست دارم اهان شغل من خندیدن هانریش بل روخیلی دوست داشتم خونددم ..کباب غاز جمالزادده هم عالی بودد راستی بادباک باز خالد حسینی هم عالی بودد نمیشه فراموشش کرددد
بعضی داستانهایی خوندم تو این وبلاگم گذاشتم..البته وقتایی حوصله دداشتم تایپ کنم یا پی دی افهایی قابل کپی بودند این وبلاگ
http://minojan.blogfa.com
البته حالا غیر داستان کتابهایی جنبه فلسفی ددارن منظورم بوددد همین نمایشنامه که تازه خوندم از ژان پل ساتر...یعنی اصلا نمیددونم کیا رو یاچی روباید بخونم...
زیاد شدد نه؟ گمونم حالا سلیقمو بدونید

سلام
+ والله در مورد کتابای فلسفی، نمی تونم پیشنهادی بدم. لااقل فعلا. چون اولا اصلا سررشته ای ازش ندارم و خیلی هم کم مطالعه داشتم تو این زمینه. اما باز سرِ فرصت بیشتر حرف می زنیم.
+با توجه به این چیزایی که گفتید، پیشنهادهای من فعلا اینه:
1- از کارای بهرام صادقی و صادق چوبک، هر چی دستتون رسید بخونید.
2- کارای هوشنگ گلشیری رو هم بخونید. به اضافه کارای شهریار مندنی پور. یه مجموعه داستانش هست به اسمِ "ماهِ نیمروز"، به نظر من خوبه. باید خونده بشه.
3- رااجع به کارای مارکز هم، چند تا معرفی هم داشتم. بیشتر داستان کوتاه بوده. اگه دوست داشتید یه نگاهی بکنید.
4_ چخوف: یه مجموعه هست به اسمِ "بانو و سگ ملوس" و یکی دیگه هم هست که پنجاه تا داستان کوتاه داره. انتشارات نگاه. اسمش رو یادم نیست.
5_ از هاینریش بل هم، فک کنم "عقاید یک دلقک" و "سیمای زنی میان جمع" رو دوست داشته باشید.
...
فک کنم بهتره یکی دو تا از این پیشنهادها رو بخونید، اگه با طبعتون موافق بود، بازم پیشنهاد می دم بهتون.

سلام
در مورد معرفی کتاب که پرسیده بودید....
+ نظرِ من اینه که قبل از اینه من بیام به صورت سفارشی چند تا کتاب رو پیشنهاد بدم، شما کمی از سلیقه تون بهم بگید. مثلا چند تا از رمان هایی که دوست دارید. یا چند تا از نویسنده های مورد علاقه تون رو بگید.
اینجوری لااقل یه کم با سلیقه تون آشنا میشم و احتمالا میشه پیشنهاد بهتری بدم.
اینا رو بگید، بعد هستم در خدمتتون.

مهران شنبه 17 بهمن 1394 ساعت 11:26 http://mehran.blogsky.com/

سلین چطور بود؟ سفر به انتهای شب رو دوست داشتی؟

مهران اسمِ سلین رو گذاشتم "حضرت سلین" :))
تا ته قضیه رو بخون.
" سفر به انتهای شب" و "مرگ قسطی"، از نظر جز برترین های کل تاریخ داستان نویسی دنیا هستن. در این حد.

بانویی در دوردست جمعه 16 بهمن 1394 ساعت 09:26

سلام در مورد داستان کجا میتوانم پیدایش کنم موراکامی پستی ننوشتین؟اگه نوشتین دوست دارم بخونمش ونطرتون روبددونم ممنونم

سلام
متاسفانه نه. چیزی ننوشتم. اما واقعا دوس دارم چیزکی در موردش بنویسم. ببینم کی فرصت میشه.

بندباز پنج‌شنبه 15 بهمن 1394 ساعت 17:44 http://dbandbaz.blogfa.com/

آره... شاید اونقدر دور که حتی نور خورشید هم دستش بهش نمی رسه ... سردترین ها...

شاید... کاش بشه به سردترین ها رفت...پناهی، دست میذاره رو اصلِ قضیه.

... پنج‌شنبه 15 بهمن 1394 ساعت 13:45 http://www.barayehasti.blogfa.com

چیزی ک تن هوارا پاره میکند....
سپاس از حضورتون.میخونمتون
موفق باشید

سلامت باشید
لطف می کنید.

سامورایی چهارشنبه 14 بهمن 1394 ساعت 23:07 http://samuraii84.persianblog.ir/

"بر باد رفته" هم خوبه

همینه :)
هر تکه ای یه جا رفته

درخت ابدی چهارشنبه 14 بهمن 1394 ساعت 15:44 http://eternaltree.persianblog.ir

باد ما را به دیگری می‌سپارد
سلام به مجید عزیز
شعر چین هم عالمی داره

سلام به درختِ عزیز
+"بادِ بی سامان"، درخت جان... "بادِ بی سامان".

زهره چهارشنبه 14 بهمن 1394 ساعت 09:03

اگه فهمیدی اون تکه ها کجا میره به منم بگو

فک نمی کنم روزی بفهمم اش...

سامورایی سه‌شنبه 13 بهمن 1394 ساعت 20:25 http://samuraii84.persianblog.ir/

رقصنده با باد...

سامورایی جون شاید درستر باشه بگم "رفتنده با باد".... تکه تکه هامون با باد می رن.

بانویی در دوردست سه‌شنبه 13 بهمن 1394 ساعت 12:54 http://zanitanhawador.blogfa.com/

سلیقتون حرف نداره
راستی رفتم و یک کتاب از موراکامی جانتونو خریدم...شاید از این بعد ز یاد بخرم...راستش همیشه کتابها رو پی دی اف میخوندم..بعد انگار باد میوزید و دور میشدم از اون کتابها اونقدر دور ..که دیگه دستم بهشون نمیرسید...بسرم ز ده هرماه ملغی روبرای کتاب کنار بزارم..شبیه سبد خرید عکس کتابایی خریدم روتو وبلاگم گذاشتم..بازهم اون جمله تکراری موراکامی و شما

شما لطف دارید
خوبه که از این نوشته ها لذت می برید
+ دستِ شما درد نکنه...موراکامی هم داره همین الان تشکرش رو می رسونه بهتون :))
+ اما بدون شوخی، اینکه پولی رو واسه خرید کتاب کنار بذارید، خیلی کار خوبیه. مطمئن باشید نتیجه ی مثبتش رو می بینید. شک نکنید.
+ ایشالا میایم و کتاباتونم زیارت می کنیم. لذت ببرید ازشون :)

دل آرام دوشنبه 12 بهمن 1394 ساعت 22:05 http://delaram.mihanblog.com

گاهی شعر خودِ خودِ سکوت ایت که واژه ای ندارد اما دنیاییی عمق را با خویش حمل می کند ..
بادی می وزد - ناگــــهانی !
برگی میریزد - بی رحمانه !
آدمها می روند - بیخبــــر !
همه چیز ناگهان رخ میدهد


زنده باد اتفاق ... زنده باد !!! اگـــــــر گــــــــوارا باشد !

ناگهانی.... درسته.
ما هیچی از دنیا نمی دونیم و همه چیز رخ می دن.

تنهایی مدرن دوشنبه 12 بهمن 1394 ساعت 13:59 http://donyayebedoneto.blogfa.com

قشنگ بودن....................کلبه ی کاه پوش....

ممنونم.
+ "دو فو"، از قرار معلوم یکی از شاعرای مورد علاقه ی سالینجر خودمون بوده.

فریبا دوشنبه 12 بهمن 1394 ساعت 11:53 http://http://dorna53.blogfa.com/

سلام
چقدر خوبه که واژه ها رو داریم و احساسمون الکن نمی مونه

سلام
خودمون می کشیم نمی تونیم کامل حس و حال و تمام لحظه رو منتقلل کنیم...اما واقعا همینم غنیمته.
ممنون بابت گل.

بندباز دوشنبه 12 بهمن 1394 ساعت 10:38 http://dbandbaz.blogfa.com/

کوه ها... کوه ها و قله ها... ابرها... آسمان ها... یادها انگاری جایی می روند حوالی دست نیافتنی ها...

شاید "دست نیافتنی ها"، همون "سردترین ها"یی باشن که حسین پناهی عزیز میگه. نه؟
"ای کاکُلِ زرتشت...ای سایبانِ مسیح....به سردترین ها...مرا به سردترین ها برسان""

شبنمکده دوشنبه 12 بهمن 1394 ساعت 10:04 http://www.mhabaei.blogfa.com

درود
هر چه دلبر داده است
بی گمان از باد است
بید مجنون بی باد
کوه بی فرهاد است

درود بر شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد