به رغم آنکه به خوانایی اسم خودم را نوشته ام، به رغم آنکه تا به حال دو بار به درستی به من نوشته اند، توی دفتر راهنما نوشته اند "یوزف. ک"*. آیا باید روشنشان کنم، یا بگذارم آنها مرا روشن کنند؟
(کافکا // یادداشت ها // یادداشت 27 ژانویه 1922).
.........................................................................
* شخصیت اصلی رمانِ "محاکمه".
.......................................................................
راستی، این دو قطعه آهنگ را هم به پیشنهادهای پست قبل سنجاق کنید:
که قبلا همین جا لینک دانلودش را گذاشته بودم و:
گل
محاکمه خیلی خوب خوب خوب
صد البته
هر دو موسیقی رو شنیدم. دومی رو پیشتر، شنیده بودم... پیشنهاد می کنم به این مدل موسیقی ها زیاد گوش نکن... شبیه افسانه ی پری دریایی هاست، که ملوان ها معتقد بودند وقتی شب ها به منطقه ی اونها می رسی باید چشم هاتو ببندی و گوش هاتو بگیری تا مبادا با دیدن و شنیدن صداشون افسونت کنن و با خودشون ببرنت اون ته ته های اقیانوس........................
دومی رو از خودت گرفتم. نمی دونم توی وبلاگت بود یا جای دیگه که لینکش رو گذاشته بودی، اما از تو گرفتمش. ممنون
نگرانِ این ادیسه نباش مرجان! دیگه برای خیلی چیزها دیر شده براش! باید بذارم لااقل از موسیقی لذت ببره.
یه مدتی سعی می کنه روشنشون کنی... بعد می بینی با این کار خودت رو تحلیل دادی... این میشه که ترجیح میدی بی خیالشون بشی... .
اوهوم. فک کنم حق با تو باشه.
دویدن با ذهن
چه اسم جالبی
باید ببینیم مطالبش چطوره!
ممنون از شما
درود...
متاسفانه «محاکمه» کافکا رو نخونده م.
هر دو قطعه آهنگ پیشنهادی زیبا بودند. سپاس.
نوشِ جان اسماعیل جان.
بین کارهای کافکا، محاکمه به خصوص درخورِ توجهه. امیدوارم بخونیش و نظرت رو درباره ش بهم بگی.