دویدن با ذهن

کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان می‎دهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست می‎دارم می‎نویسم

دویدن با ذهن

کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان می‎دهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست می‎دارم می‎نویسم

بی حسیِ موضعی

"بی حسی موضعی" نوشته ی گونتر گراس، از زبان راوی اول شخص روایت می شود. یک راوی اول شخصِ مداخله گر. "اُبرهارد اشتراوش"، دبیر تاریخ، ظاهرا شکست خورده در رابطه ی عاطفی اش ، نوجوانی 17 ساله در زمانِ جنگ دوم جهانی، راوی دو قصه یا داستان است، که هر دو در گذشته رخ داده. یکی سرگذشت راوی تا پیش از آنکه به مطب دندان پزشکش برود(که مربوط به رابطه ی عاطفی و اتفاقات 17 سالگی اش در جنگ دوم می شود) و دیگری روایتی که از زمانی که راوی به مطب دندان پزشکش می رود و به قولِ خودش "همه چیز را موبه‎مو" برای او تعریف می کند شروع می شود. روایت دوم، روایت و قصه ی دوم، آن چیزی ست که خواننده با آن همراه می شود. در واقع تجربه ی زمانِ حال، در یک گذشته(که البته چیز جدیدی نیست اما گراس خیلی خوب این کار را ارائه کرده). مساله ی قصه ی اول، شکست عاطفی راوی ست و قصه ی دوم، بحران فکری ای است که دو تن از شاگردان او دچار آن شده اند. بحرانی که مربوط به جنگِ آمریکا و ویتنام و استفاده ی آمریکایی ها از بمب های ناپالم و آتش زا در آن جنگ است. دو نوجوان(شاگرد راوی)،  از بی تفاوتی مردم کشورشان(و شاید تمام انسان ها) نسبت به کشته شدن انسان ها در این جنگ به ستوه آمده اند و می خواهند نقشه ای متهورانه ا اجرا کنند، بلکه حساسیت مردم را نسبت به جنگ برانگیزند. راوی، که تجربه ی نوجوان بودن در جنگ دوم را دارد، با مشورت با دکتر دندان پزشکش، در پی یافتن راه حل این مشکل است. گفتگو و کلنجارهای آنان، حول این قضیه می چرخد که باید برای اصلاحات اجتماعی، فعالیت های شبه انقلابی(عموما عمل گرایانه) و رادیکال کرد یا بهتر است به اقدامات اصلاحی و نرم روی آورد. 

نویسنده، دو قصه و روایت را، در هم می تند. شاید از این رو باشد که فصل بندی رمان، بر طبق جداسازی این روایت ها از هم صورت نگرفته. بلکه بر اساس روند و مراحل مختلف رویارویی راوی با بحران شاگردانش بخش بندی شده(در سه بخش). این در هم تنیدگی دو روایت و قصه، بیش از همه، منجر به این می شود که خواننده با تحلیل ها و شک ها و سردرگمی های  راوی همراه شود. همین درهم تنیدگی و مالامال بودن  داستان از سوال هاست که خواندن آن را سخت می کند. کارهای گراس، همگی تلخ و سخت خوان هستند.*

مشخصات کتابی که من خوانده ام:

بی حسی موضعی

گونتر گراس

ترجمه ی حسن نقره‎چی

انتشارات نیلوفر.چاپ اول 1391.

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _  _ _ _ _ _ _ _ _ _  _ _ _ _ _ _

* من متن اصلی کتاب را، نه دیده ام و نه خوانده ام. گویا کتاب از زبان اصلی به فارسی برگردانده شده. نمی دانم لحنِ رسمی و تا حدی متکلف داستان، از اصل است یا مترجم برای بهتر منتقل کردن زبانِ گراس این تصمیم را گرفته. چون تا جایی که می دانم، در کارهای گراس، بازی های زبانی و استفاده های چند پهلو از کلمات، زیاد به کار می رود.

تا یادم نرفته بگویم که در خواندن یکی دیگر از کارهای گراس هم این سوال کم و بیش برایم پیش آمد. معرفی این کتاب را می توانید اینجا بخوانید.