دویدن با ذهن

کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان می‎دهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست می‎دارم می‎نویسم

دویدن با ذهن

کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان می‎دهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست می‎دارم می‎نویسم

مولانا جلال الدین محمد بلخی

1)

پارسال همچین شبی، بزرگداشتِ حضرتِ مولانا، با یکی از دوستانِ جان، رفتیم خدمت حضرت حافظ. چون عجالتا دست‎مان از دامن آن حضرت کوتاه بود، گفتیم سلام‎مان را بدهیم حضرت حافظ برساند خدمتش. بزرگ باد یاد مولانا جلال الدین محمد بلخی. تا باد چنین باد.

2)

تفالی زدم به دیوان غزلیات. به قولِ قدما، ما را خاطر بسیار خوش گشت، که اسمِ خودمان را در تفا‎ل‎ مان دیدیم. هرچند خودِ حضرت جایی به امثال من هشدار داده: ""کارِ پاکان را قیاس از خود مگیر// گرچه باشد در نبشتن(نوشتن) شیر و شیر""

این هم تفال:

وقتی خوش است ما را لابد نبید باید // وقتی چنین به جانی جامی خرید باید

ما را نبید و باده از خمِّ غیب آید // ما را مَقام و مجلس عرش مجید باید

بر دل نهاد قفلی یزدان و ختم کردش // از بهرِ فتحِ این در، در غم تپید باید

سالی دو عید کردن، کارِ عوام باشد // ما صوفیانِ جان را هر دم دو عید باید

جان گفت: من مریدم زاینده ی جدیدم // زایندگانِ نو را رزقِ جدید باید

خامُش که در فصاحت عمر عزیز بُردی // در روضه ی خموشان چندی چرید باید

ای شمسِ حقِّ تبریز! در گفتنم کشیدی // روزی دو، در خموشی، دم در کشید باید


++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

پ.ن(1): بعضی از ابیات غزل اینجا نیامده.

پ.ن(2):  غزل، مطابق با این کتاب است: "غزلیات شمس تبریزی // مقدمه، گزینش و تفسیر از محمدرضا شفیعی کدکنی // انتشارات سخن. جاپ سوم 1388".

اگر دنبال کتابی هستید که شروعی باشد برای مولانا خوانی و آشنا شدن اجمالی با اندیشه های و شعرِ او، این کتاب به نظرم خوب باشد.