دویدن با ذهن

کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان می‎دهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست می‎دارم می‎نویسم

دویدن با ذهن

کلمات، مسیرهای دویدن با ذهن را نشان می‎دهند... اینجا از ادبیات، سینما و هرآنچه دوست می‎دارم می‎نویسم

عامه پسند(1)

"نیکی بلان"، کارآگاه خصوصیِ پیری‎ست که یک دفعه و در طی چند روز، چند پرونده ی کمابیش عجیب به او واگذار می شود.از  پیدا کردن "لویی فردینان سلین"، نویسنده ی مشهور و متوفای فرانسوی و "گنجشک قرمز" گرفته تا روبه رو شدن با موجودات فضایی و تحقیق در مورد خیانت یک زن جوان. "بلان"، کارآگاه دستِ چندمیِ تنهایی ست که زندگی اش کمابیش در فلاکت می گذرد. او تنهاست، الکلی ست، مدت هاست که با هیچ زنی در ارتباط نیست و دائم خوش دارد به خودش روحیه بدهد که بهترین کارآگاه لس آنجلس و هالیوود است.

رمانِ "عامه پسند" از "چالرز بوکوفسکی"، که در گونه ی رمانِ جنایی می شود دسته بندیش کرد، داستان درگیری "نیک بلان" با این پرونده هاست. داستان با راوی اول شخص و با تقسیم به فصل های بسیار زیاد روایت می شود. توسط همان "نیک بلان"، پیرمرد بد دهن و خسته و نیمه فیلسوف.  لحنِ بلان، ما را به یادِ شخصیت های داستان های فردینان سلین می اندازد. در واقع بوکوفسکی، در این اثر تحت تاثیر سلین است؛ چیزی که خودش هم به هیچ وجه دنبال پوشاندنش نیست. نزدیکی و تاثیر پذیری رمان عامه پسند با(از) کارهای سلین، هم به برخی جنبه های فرمی برمی گردد هم محتوایی. عامه پسند،  مانند کارهای سلین، از مصالح زندگی شخصی نویسنده بسیار بهره برده و قسمت هایی از داستان، شباهت زیادی به زندگی خود نویسنده (بوکوفسکی) دارد. این قضیه را در شخصیت اصلی داستان(نیک بلان) به روشنی می بینیم. علاوه بر این، بوکوفسکی تلاش کرده که مانند سلین، داستان ش را از زبانِ یک شخصیت فروپاشیده و خسته و بددهن روایت کند و پیش ببرد. اما بوکوفسکی، در این رمان، دقیقا راهِ سلین را نرفته. در واقع او بیش تر از طریق فصل بندی ها، به اقتضای داستان اش(که قصه محورتر و اصطلاحا "اکشن تر" است)، یکدستی و حسن تعلیل را حفظ کرده. کاری که سلین به نحو دیگری انجام می دهد و اینجا جای بحث آن نیست.

اما مهم ترین(احتمالا) جنبه ی تاثیر پذیری این رمان از سلین و به ویژه رمانِ "مرگ قسطی" او، مربوط به پرداختن به موضوع مرگ است، که در یادداشت بعدی، حرفی کوتاه درباره آن زده خواهد شد.

عامه پسند، با طنز عریان و گاه خیابانی خود، نمایشی از مشکلات و دردهای جامعه ی آمریکا ارائه می دهد. شاید این رمان یک شاهکار نباشد، اما به نظرم خواندنی ست و قابل اعتنا. به ویژه تلاش بوکوفسکی برای خلق یک شخصیت خسته و فیلسوف مآب و دائم الخمر که شرایط جامعه او را به قهقرا برده جالب توجه است. علاوه بر این، شوخی و سنت شکنی نویسنده در برخورد و ارائه ژانر یا گونه ی رمانِ جنایی و کارآگاهی هم در خور توجه است. هرچند که از برخی جنبه های فرمی، کار کمبودهایی داشته باشد.

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

پ.ن(1): تشکر ویژه از رفیقی که کتابِ خودش را به من هدیه داد. این یادداشت و بعدی، برای اوست.

مشخصات کتاب:

عامه پسند

چالرز بوکوفسکی

ترجمه پیمان خاکسار

نشر چشمه.چاپ پنجم



نظرات 5 + ارسال نظر
درخت ابدی شنبه 2 آبان 1394 ساعت 16:18 http://eternaltree.persianblog.ir

آره، خوب بود و دوست داشتم

پس یه جستجویی بکنم دوستان شاید داشته باشن؛ ببینم اش. ممنون از معرفیت.

درخت ابدی دوشنبه 20 مهر 1394 ساعت 22:19 http://eternaltree.persianblog.ir

فیلمی با فیلم‌نامه‌ای از بوکوفسکی دیدم با عنوان barfly که میکی رورک نقش اولش بود. رورک می‌گفت که از من متنفر بود و همه‌جا تحقیرم می‌کرد.

فیلم رو ندیدم رفیق جان. چطور فیلمی بود؟ پسندت بود؟

خورشید یکشنبه 19 مهر 1394 ساعت 20:00 http://tarayesefid.blogsky.com/

بوکفسکی در عمر 74 ساله خود بار ها با مرگ دست وپنجه نرم کرده بود 35 سالگی در اثر خونریزی حاد معده -41 سالگی اقدام به خودکشی -68 سالگی گرفتار مرض مرگبار سل - 73 سالگی به سرطان خون مبتلا شد و نهایتا بر اثر ابتلا به ذات الریه و بدنبال ضعف ناشی از سرطان در گذشت خب همچین ادمی باید به این خوبی در مورد مرگ بنویسه
یه جور بازی قایم موشک با مرگ داشته عاقبتشم خانم مرگ پروندشو بسته خوشحالم که عامه پسندو خوندم وازش لذت بردم با اینکه اوایل از داستانش هیچی نفهمیدم وتشکر میکنم از شما که با این دو یادداشت کمکم کردین پرونده نیک بلانو تو ذهنم ببندم

خدا رو شکر که پرونده ش بسته شد بالاخره. خیلی پی جو و جستجوگر هستین شما. و این خیلی خوبه. آفرین
در مورد زندگی نامه ش هم که... درسته. تعبیرتون قشنگ بود . واقعا با مرگ قایم موشک بازی کرده

دل آرام یکشنبه 19 مهر 1394 ساعت 13:31 http://delaram.mihanblog.com

چقد من خوشحال میشم وقتی آقا مجید گل یک کتاب معرفی میکنه و من میبینم اون کتاب رو قبلا خوندم...

اصن من و این همه خوشبختی کمی محاله ..


خب میتوان گفت مرگ در تمامی نوشته های این نویسنده شهیر نقش پر رنگ و کلیدی داره . گویی این مرد در طول زندگی خودش مرگ رو به بازی میگرفته ...


شما لطف دارید دل آرام خانم.
درست می گید. زندگی شخصی او همینجوری هست که شما گفتید. و فضای داستان هاش هم البته.
اتفاقا این موضوع رو تو یادداشت دوم که الان منتشرش کردم نوشتم.
مچکرم که خوندید

مدادسیاه یکشنبه 19 مهر 1394 ساعت 12:55

سلام
اون آدم فیلسوف مآب خسته ی دائم الخمر عامه پسند خود بوکوفسکی است. او در زمان انتشار عامه پسند می دانسته به سرطان مبتلاست و این کتاب را می شود گفت سوگنامه ی خود نوشت اوست.

سلام بر دوست گرامی
کاملا درست میگی مداد جان. کارهای او، تا حد زیادی مصالح زندگی نامه ی خودنوشت رو دارن و به نوعی میشه گفت شخصی هستن که او در قالب قصه و روایت گنجانده. درست مثلِ سلین.
ممنونم از نکته ی خوبی که گفتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد